سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ناله های غریبانه

نور تو بودی کی منو از تو جدا کرد؟

شعر , دلتنگی ,     نظر

من،

خالی از  عاطفه  و خشم

خالی از خویشی و غربت

گیج و مبهوت بین بودن و نبودن

عشق... آخرین همسفر من

مثل تو منو رها کرد

حالا دستام مونده و تنهایی من

ای دریغ از من... که بیخود مثل تو گمشدم... گمشدم تو ظلمت تن

ای دریغ از تو... که مثل عکس عشق هنوزم... داد میزنی تو آینه ی من

آه... گریمون هیچ خندمون هیچ

باخته و برندمون هیچ

تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ

ای... ای مثل من تک و تنها

دستامو بگیر که عمر رفت

همه چی تویی زمین و آسمون هیچ

ای دریغ از من... که بیخود مثل تو گمشدم... گمشدم تو ظلمت تن

ای دریغ از تو... که مثل عکس عشق هنوزم... داد میزنی تو آیینه ی من

آه... گریمون هیچ خندمون هیچ

باخته و برندمون هیچ

تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ

بی تو میمیرم... همه بود و نبود

بیا پر کن منو ای خورشید دلسرد

بی تو میمیرم ...مثل قلب چراغ

نور تو بودی کی منو از تو جدا کرد؟


زبانم را نمی فهمی

شعر , دلتنگی ,     نظر

زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی
تو آنقدر گیج و گنگی
در پلیدی های این غربت
که بیداری و قلب عاشق ما را نمی بینی
دل تو رفته در خواب و
خیالت مست این رویا
سراسیمه رهایی در پی
پس کوچه های سرد این دنیا
نگاه خسته ی ما را نمی بینی
شتاب ثانیه ها را نمی بینی
امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی
من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری
از این ماتم که همچون من تو هم
غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی